شب داشت از نفس میافتاد
و صبح کاذب از خواب میپرید
و من همینطور در چشمهایش خیره شده بودم
و پی چیزی میگشتم
که انگار در آنها گم شده بود
همینطور خیره شده بودم
و میدیدم که چیزی در آنها گم شده
و به دنبال آن میگشتم
و نمییافتم
شاید آن چیز من بودم.
خرید کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد
جستجوی کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد در گودریدز
معرفی کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد
و صبح کاذب از خواب میپرید
و من همینطور در چشمهایش خیره شده بودم
و پی چیزی میگشتم
که انگار در آنها گم شده بود
همینطور خیره شده بودم
و میدیدم که چیزی در آنها گم شده
و به دنبال آن میگشتم
و نمییافتم
شاید آن چیز من بودم.
خرید کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد
جستجوی کتاب گفتمش آن مثنوی تاخیر شد در گودریدز
مشاهده لینک اصلی